جدول جو
جدول جو

معنی کور ابل - جستجوی لغت در جدول جو

کور ابل
زنبور خوار معمولی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کوراب
تصویر کوراب
سراب، شوره زار
فرهنگ فارسی عمید
سراب را گفته اند و آن شوره زمینی باشد در صحرا که از دور به آب ماند و به این معنی با کاف فارسی هم آمده است، (برهان)، بمعنی سراب یعنی زمین شوره که از دور آب نماید و چنان نباشد، (آنندراج)، زمین شوره که از دور آب نماید، سراب، (فرهنگ فارسی معین)، آل، (مهذب الاسماء)، خیدع، (منتهی الارب)، یلمع، (ملخص اللغات حسن خطیب کرمانی)، گوراب، (برهان)، کور، (برهان) : سراب، کوراب و آن در نیمروز بینند، (ترجمان القرآن) : احزال الجبل، بلند شد کوه بر کوراب، (منتهی الارب)، اخفق السراب، جنبید کوراب و طپید، (منتهی الارب)، و رجوع به گوراب و کور شود، آبی همیشه جاری و سخت کم، آب جاری بسیار قلیل، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)،
کسی را گویند که بسیار تشنه باشد و آب اندک خورد، (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
در تداول عامه، حرکت بااحتیاط و دست مالیدن به اطراف در تاریکی، غالباً کورمال کورمال (به تکرار) استعمال شود، (فرهنگ فارسی معین)، و رجوع به کورمال رفتن، کورمالی کردن و کورمال کورمال شود
لغت نامه دهخدا
(رِ اَ)
کور مادرزاد. (کلیات شمس چ بدیع الزمان فروزانفر ضمیمۀ ج 7 ص 405) :
هرکه او منکر شود خورشید را
کور اصلی را نباشد چاره ای.
مولوی (کلیات شمس)
لغت نامه دهخدا
(رُ شِ اَوْ وَ)
تیس پس پادشاه پارس در سال 640 قبل از میلاد درگذشت و سلطنت او بین دو پسرش یعنی کورش (سیروس) و ’آریارمن’ تقسیم شد. گرچه آریارمن پسر کوچکتر ’تیس پس’ بود ولی چون پس از استقلال ’تیس پس’ در فرمانروایی متولد شده بود، او را به سمت ’شاهنشاه بزرگ و شاه شاهان پارس’ برگزیدند، ولی کورش فقط به لقب ’شاه بزرگ’ نامیده شد و بر شهرهای پارسوماش و آنشان حکمروایی داشت. هنگامی که آریارمن در سال 615 قبل از میلاد درگذشت، پسرش آرسام (آرشام) جانشین وی گردید و به کورش اول اجازه داد که بر سرزمینهای پارسوماش و آنشان همچنان حکومت کند به شرط آنکه مطیع دولت او باشد، ولی بنظر می رسد که وی به سلطنت آرسام در پارس خاتمه داده است. (از ایرانشهر ج 1 صص 297-298)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
نام کوهی است که در غار آن به امر پروردگار هاروت و ماروت را سرنگون آویختند:... القصه چون این افعال سیئه (مستی و آدم کشی) از هاروت و ماروت صدور یافت... چون از خواب مستی بیدار گشتند بهلاکت خود متیقن شده آغاز گریه و زاری نمودند... جبرئیل امین نزد ایشان رفته... گفت باری سبحانه وتعالی شمارا مخیر گردانید میان عذاب دنیا و عقاب عقبی، ایشان تعذیب دنیوی را اختیار کرده هر دو را در غار کوه بابل سرنگون آویختند. (حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 28) ، عبدالملک بن هشام صاحب ’السیره’ در کتاب ’التیجان فی النسب’ از تألیفات خود آرد: بابلیون پادشاهی بود از قوم سبا وعمر بن امروءالقیس از فرزندان وی در زمان ابراهیم خلیل پادشاه مصر بود. (از معجم البلدان). رجوع به تاریخ الحکماء قفطی چ لیپزیک 1320 هجری قمری ص 2 و 3 شود
لغت نامه دهخدا
(اُ لی ی)
نام کوهی معروف نزدیک اجا وسلمی، دو کوه قبیلۀ طی و در آنجا مردابی است به پهنای هفت فرسنگ که آب باران در آن گرد آید، تلخ مزه
لغت نامه دهخدا
(قُ بَ)
کوهی است نزدیک دومهالجندل. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
کند فهم کم هوش کور دل: مدار چشم ازین کور باطنان انصاف که گشته است بعنقا هم آشیان انصاف. (صائب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نور اول
تصویر نور اول
پهر مشید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کورمال
تصویر کورمال
حرکت با احتیاط و دست مالیدن به اطراف در تاریکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کورمال
تصویر کورمال
حرکت با احتیاط و دست مالیدن به اطراف در تاریکی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کوراب
تصویر کوراب
سراب، شوره زار
فرهنگ فارسی معین
پوشه مخصوصی که نامه ها و پرونده های جاری را برای صدور دستور در آن قرار می دهند، کارپوشه (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
به علت تاریکی مطلق، با لمس کردن دست و تکیه به دیوار راه رفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
زنبور خور معمولی
فرهنگ گویش مازندرانی
جغد جغد کوچک
فرهنگ گویش مازندرانی